اندیشه آزاد

من فرزند ایران زمینم سرزمین من دارای پیشینه ای بزرگ با مردمانی صلح جو و میهن پرست که در بلندای تاریخ همیشه درخشنده و تابان بوده اند ولی امروز سرزمینم در چنگ یک عده ای که همه چیز را از فیلتر دین می گذارنند آنهم دینی که زایده مغز پوشالی ویابه میل آنان است. چون اسلام خداوند را مهربان معرفی کرد و آزادی و برابری انسانها را پیام داد. اما اسلامگریان دین فروش چیز دیگری را عمل می کنند.ما به خانه برمی گردیم و به امید آزادی سرزمینم ایران بزرگ .

۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

13 آبان1388روز سبز ملی

13 آبان روز بلوغ جنبش سبز ایران
همراه شو ای عزیز
کاین درد مشترک
تنها جدا جدا درمان نمی شود







13آبان روز سبز ملی
13 آبان روز آشتی ملت ایران با جهانیان
13 آبان روز مرگ اهریمنان و دشمنان ایران
13 آبان روز مرگ ارتجاع
13 آبان افتخار بزرگ ایرانیان
13 آبان روز پیروزی نسل آزادی
13آبان روز افتخار ملتها
13 آبان روز بلوغ جنبش سبز

محمد وحیدی نیا دانشجویی که لرزه بر بیت رهبری انداخت



سخنان دانشجویی که دیدار نخبگان با رهبری را بر هم ریخت

محمود وحیدنیا دانشجوی ریاضی دانشگاه شریف و برنده المپیاد جهانی ریاضی، مفتخر به دریافت مدال طلای جنبش سبز را از طرف نداها و سهرابها، و همه اسیران در بند سلولهای انفرادی ولایت فقیه است. مبارکش باد.

من در جلسه همایش ملی نخبگان و دیدار با خامنه ای شرکت داشتم و قصد دارم ماوقع را توضیح دهم.


تعدادی برای صحبت کردن از قبل انتخاب شده بودند و حتی صحبتها و متن سخنرانی اونها هماهنگ شده بود . این افراد یکی یکی رفتند و همان صحبتهای کلیشه ای وخسته کننده همیشگی را (همگی از روی کاغذ واو ننداز) خواندند. در پایان خامنه ای پرسید کس دیگری صحبتی نداره؟ تعدادی دست بلند کردند و یک نفر بلند شد ایستاد که خامنه ای گفت برود صحبت کند. این دانشجو سخنان شدیدا انتقادی را شجاعانه و درکمال خونسردی بر زبان راند. وی خود را دانشجوی رشته ریاضی دانشگاه شریف معرفی کرد و در ابتدای صحبت گفت که این کسانی که از طرف نخبگان آمدند و از روی کاغذ حرفهایی زدند نماینده تمام نخبگان نبودند و ما آنها را انتخاب نکرده بودیم. این حرف با تشویق شدید و استقبال حضاری که قبل از آن با صحبتهای خواب آور کسل شده بودند همراه شد. سپس وی حرفهای خود را به این شکل ادامه داد، که من سعی می کنم تا جای ممکن عین جملات وی و در غیر این صورت نقل به مضمون بیاورم :


"حرفهای من در زمینه متفاوتی نسبت به آنچه که دوستان مطرح کردند می باشد و صحبتهای خود را در 3 بخش ارایه می کنم.


1- متاسفانه صداوسیمای ما بازتاب دهنده ی آنچه که درکشور ما میگذرد نیست. آیا به نظر شما صدا وسیما وقایع اخیر را به همان شکلی که در جامعه ما وجود داشت نشان داد ؟ یا خلاف واقع بود؟ درسته که حرفهای من به صورت سوالی هست اما منظور بنده از لحنم کاملا مشخصه . متاسفانه زمانی که رسانه مادرو مهمترین عنصر اطلاع رسانی مردم بدین شکل رفتار میکند انتظاری از دیگر رسانه های خرد نمی رود. صدا وسیما یی که زیر نظر شما کار میکند و رییس آن را شما تعیین می کنید ، دو حالت دارد : یا به دستور شما این گونه عمل میکند و یا نظارتی بر آن ندارید. این سوال مطرح است که در این 30 سال آیا واقعا جامعه ما به سمت اسلامی شدن و اخلاقی بودن پیش رفته؟ اگر ذره ای هم جواب به این سوال منفی باشد باید به عملکرد خود در این 30 سال شک کنیم.


2- مساله دوم را من با مثالی در یک مقیاس کوچکتر مطرح می کنم. در یک خانواده زمانی که دو برادر با یکدیگر مشکل دارند اگر پدر خانواده با برادر کوچکتر برخورد خشنی کند ، برادر بزرگتر هم به خود این اجازه را می دهد که با برادر کوچکتر رفتار خشونت آمیز داشته باشد. شما که مقام پدری دارید وقتی با مخالفان خود آن گونه برخورد می کنید عوامل پایین تر نیز به طبع آن رفتاری دارند که همه میدانند در زندانها چه گذشت. در مورد وقایع زندانها من به یاد دارم که در یکی از سخنرانی ها فرمودید که با مسببان این گونه وقایع و متخلفان زندانها به شدت برخورد می شود اما.. من خودم در یک تظاهرات سکوت در تاریخ (...) حضور داشتم. اونجا لباس شخصی ها و افراد لباس دار ریختن و همه ما رو زدند.


3- من نمیدانم چرا در این کشور اجازه ابراز هیچ گونه انتقادی در مورد شما داده نمی شود؟ من دراین 5 سالی که روزنامه ها را مطالعه می کنم ندیدم که کسی نقدی به شما وارد کند حتی یک جمله مجلس خبرگان که وظیفه آن نقد و نظارت بر عملکرد رهبری است عملا مشاهده می شود که این کار را انجام نمی دهد. "


دربین صحبتها بسیجی هایی که بین حاضران پخش بودند پارازیت می انداختند و داد میزدن که تمومش کن . وسط صحبتها یک برگ کاغذ به آن دانشجو دادند. او هم رو کرد به خامنه ای و گفت که به من گفتن که وقتت تمومه اما اگر اجازه میدین هنوز صحبت دارم.


همین موقع بسیجی ها هم صلوات فرستادن که تمومش کنن .خامنه ای گفت از اول هم وقت تموم بود ولی حالا شما صحبتهاتو ادامه بده. در پایان صحبتهای وی با تشویق شدید و بسیارطولانی نخبگان همراه شد. بعد خامنه ای شروع کرد به جواب دادن و اظهار ناراحتی کرد که اینجا ما نمیخواستیم از این دست صحبتها مطرح بشه و دوست داشتم که در زمینه مسایل نخبگان و علمی بحث بشه و در جواب به آن دانشجو همان حرفهایی را زد که در خبرها دیدیم. یعنی در واقع به خاطر صحبتهای آن دانشجو بود که خامنه ای مجبور شد درباره انتخابات حرف بزند و ...


وی پاسخ داد کی گفته از ما انتقاد نمی کنن ؟! من خودم گفتم برید کرسی های آزاد اندیشی تو دانشگاهها بزنید. چرا راه ننداختین خودتون؟ برید انتقاد کنید و...


یک بسیجی ذوب در ولایت هم گفت آقا میخوام بیام دست بوسی . خامنه ای هم چفیه اش رو در آورد گذاشت برای اون و فورا از پرده پشت سرش غیبش زد. به نخبگان گفته بودند انتهای مراسم قراره نماز جماعت به امامت آقا برپا بشه ما سرگردون مانده بودیم که حالا چی به چیه و قراره چی بشه... اونا هم گفتن دیگه تمومه ، نمازی در کار نیست خودتون برید بخونید.


در ادامه همایش من دیگه اثری از اون دانشجویی که رفته بود صحبت کرده بود ، در همایش ندیدم.


پی نوشت :


در پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبری به این آدرس


http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=6056


می بینید که نام این دانشجو (محمود وحید نیا) در انتهای لیست کسانی که صحبت کردند اومده اما از مدارج و افتخاراتش چیزی ننوشته در صورتی که برای نفرات قبلی که با هماهنگی بوده این کار رو کرده. در سایت دفتر حفظ و نشر آثار آبت ا... خامنه ای این مورد تا حدودی توضیح داده شده :


http://farsi.khamenei.ir/news-content?id=8294


********************************


واما درهمین راستا نقلی ازسایت وزین سهرابستان


محمود، دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف و فردی آکادمیک است که دنیا را از دریچه استدلال و علم می بیند. وی با شجاعت در بارگاه مقام ولایت بپا خاسته و سئوالاتش را مطرح می کند. اولین پرسش محمود درباره صدا و سیما است: «آیا صدا و سیمای ما تصویر درستی از كشور و جهان ارائه می ‌دهد یا تصویری غیرواقعی و كاریكاتورگونه؟ آیا صداوسیما به عقاید مختلف اجازه دفاع از خودشان را می ‌دهد؟ عقایدی كه بخصوص در همین رسانه مورد نقد و یا حتی حمله قرار می‌گیرد؟ آیا صدا سیمای ما نقل ‌قولی كه از افراد می‌ كند و یا رویدادهایی كه روایت می‌ كند، وفادارانه و منصفانه است؟»
محمود وحیدنیا همچون هزاران جوان دیگر که با تکیه بر شایستگی هایشان به دانشگاهها راه پیدا کرده اند، مجبور بوده است سالهای زیادی را بشدت تلاش نموده و زحمت بکشد تا به دانشگاه و رشته مورد علاقه اش دست یابد.
در مقابل او فردی قرار گرفته است که حوزوی است و دنیا را از دریچه توهم می بیند. وی هرگز در عمرش برای موفقیت در امتحانات، شب بیخوابی نکشیده و استرس کنکور را تجربه نکرده است. خامنه ای قبل از پاسخ دادن به این سئوال، به روش حوزوی، سعی می کند تا ابتدا طرف مقابلش را تحقیر نموده و کوچک کند: «انشاءالله خدای متعال شرح صدر خواهد داد به همه‌ ما كه درست بفهمیم، درست ببینیم و درست بیان كنیم. در انتقاد از بى ‌انصافىِ یك دستگاه یا یك كس، خود ما باید دچار بى‌انصافى نشویم.»
و سپس چنین پاسخ می دهد:
«خیلى پیشرفت ‌هاى برجسته و بزرگ هست كه صدا و سیما نشان نمی ‌دهد. دلیلش هم این است كه شما مجموعه‌ مرتبط با حوادث گوناگون، از خیلى از حقائق كشور و پیشرفت ‌هاى كشور مطلع نیستید، نقص صدا و سیماى ماست. اگر صدا و سیما می‌ توانست همان‌جور كه تلویزیون فلان كشور غربى با یك سابقه و تجربهى فراوان و با استفاده‌ هاى هنرى دروغ‌ هاى خودش را راست جلوه می‌دهد، واقعیات موجود كشور را درست منعكس كند، شما بدانید امروز امید نسل جوان، دلبستگى نسل جوان به كشورش، به دینش، به نظام جمهورى اسلامى، بمراتب بیشتر از حالا بود.»
و حتی در متن پاسخش نیز پروایی از توهین به این دانشجوی شجاع ندارد و وی را به بی اطلاعی متهم می کند و سفسطه می کند که صدا و سیما در عدم دلبستگی نسل جوان به دین و نظام جمهوری اسلامی مقصر است، زیرا در استفاده از "جلوه های ویژه" ضعیف و ناتوان است، وگرنه می توانست از رهبر و نظام، چنان تصویری بسازد و بخورد ملت بدهد که چشمانان خیره شود.
اصولاً پیش نیاز آخوند شدن پررویی است، اگر خیلی پررو و دریده باشند از حد آخوندی فراتر رفته و ردای مداحی بر تن می کنند، اگر اصلاً پررو نبوده و فقط اهل مطالعه و تحقیق باشند می شوند مثل علامه طباطبایی، اگر کمی پررو باشند و زیاد هم اهل تحصیل حوزوی نباشند می شوند امام جماعت مسجد، اگر پررو و سنگدل باشند می شوند حاکم شرع و قاضی و حکم شلاق و سنگسار و قطع دست و پا و اعدام می دهند، اگر پررو و پول پرست باشند می شوند نماینده مجلس و چپ و راست از این وزیر و آن وزیر توصیه و سهمیه و مجوز می گیرند و تبدیل به پولش می کنند، ولی اگر از همه اهالی حوزه پرروتر باشند، بدون آنکه مجتهد یا مرجع تقلید باشند، بدون اینکه دود چراغ خورده و درس خارج خوانده باشند، می شوند رئیس همه آخوندها و تاج ولایت فقیه را بر سر می گزارند. حال تصور کنید که محمود وحیدنیا با چه حریفی مچ انداخته است.
محمود اما همچنان شجاعانه به سنوالاتش ادامه می دهد و به موضوع انتقادناپذیر بودن رهبر می پردازد و می گوید: «من شاید چهار‌پنج سال است كه به صورت جدی‌ تر روزنامه می‌ خوانم و مجلات را مطالعه می‌ كنم. این مدت واقعاً به یاد نمی ‌آورم كه مطلبی را با عنوان نقد رهبری خوانده باشم. نقد رهبری را هم به شكل عمومی می‌شود مطرح كرد و هم به صورت خاص در مجلس خبرگان. من احساس می‌ كنم اگر چنین نشود، این شرایط منجر به نفاق و كینه می‌شود.»
رهبر در پاسخ می فرمایند: «شما جوان‌ها الحمدلله باهوشید، بااستعدادید، بتدریج خیلى از حقائق براى شماها روشن خواهد شد. ما كه نگفتیم از ما كسى انتقاد نكند؛ ما كه حرفى نداریم. البته انتقاد هم می‌كنند. انتقاد هم هست، فراوان هست، كم هم نیست، بنده هم می‌گیرم، دریافت می‌كنم و انتقادها را می‌فهمم.»
باز هم این دانشجوی قهرمان را تحقیر می کند که "بتدریج خیلى از حقائق براى شماها روشن خواهد شد" و مکرراً از لفظ «ما» بجای «من» استفاده می کند، زیرا در ادبیات فارسی، برای تواضع، بجای «من» به خودشان می گویند «ما».
انتقادها را هم که دریافت می فرمایند و خوشبختانه آنها را می فهمند. موضع گیری های ایشان هم در اثر فهمی است که از انتقادها دارند. البته می توانید حدس بزنید که انتقادهایی که به رهبر تحویل می دهند از کجا می آید و چه محتوایی دارد. این انتقادها عمدتاً از سرداران سپاه و بازجویان کهریزک و اوین و دادستان و قوه قضائیه است که اعتراض دارند چرا رهبر اینهمه دلرحم و مسامحه کار است و چرا دستور قتل عام مخالفین را نمی دهد تا کار یکسره شود.
شیر دانشگاه صنعتی شریف و سمبل جوانان سبز ایرانی بعنوان آخرین پرسش در انتقاد از چگونگی برخورد نیروی انتظامی با تجمعات پس از انتخابات ادامه می دهد: «اگر مقداری روش‌ های اقناعی‌ تر داشتیم و از خشونت به جز در موارد ضرورت استفاده نمی ‌كردیم، نظام ما بقای بهتری نداشت؟ آیا مردم متحدتری نداشتیم؟ چون وحدت واقعی بنظر من بیش از اینكه با نصیحت حاصل شود، نتیجه‌ رفتار مردم با حكومت و رفتار حكومت با مردم است و رفتار مردم با همدیگر است.»
این سنوال از نظر رهبر ارزش پاسخ دادن را پیدا نمی کند.

محمود وحیدنیا دانشجوی ریاضی دانشگاه شریف و برنده المپیاد جهانی ریاضی، مفتخر به دریافت مدال طلای جنبش سبز را از طرف نداها و سهرابها، و همه اسیران در بند سلولهای انفرادی ولایت فقیه است. مبارکش باد.

مرگ 12 هزار و 286 تفر در تصادفات شش ماه نخست امسال


روزانه نزدیک به هفتاد نفر و هر ساعت نزدیک به سه نفر در حوادث رانندگی جان خود را از دست می دهند
در شش ماهه اول امسال، 12 هزار و 286 نفر در تصادفات رانندگي جان خود را از دست دادند
.
/بيشترين آمار فوت‌شدگان ناشي از تصادف مربوط به استان تهران و كمترين مربوط به استان كهكيلويه و بوير احمد است.
در شش ماهه اول امسال، 12 هزار و 286 نفر در تصادفات رانندگي جان خود را از دست دادند كه اين رقم نسبت به مدت مشابه سال قبل حدود 6 درصد كاهش يافته‌ است.
به گزارش ايلنا، سازمان پزشكي قانوني كشور اعلام كرد: در نيمه اول امسال از كل افراد فوت شده بر اثر تصادفات رانندگي، 9 هزار و 705 نفر مرد و 2 هزار و 581 نفر زن بودند.
همچنين در شش ماهه اول امسال، 152 هزار و 994 نفر از مجروحان حوادث رانندگي به پزشكي قانوني ارجاع شدند كه از اين تعداد نيز 113 هزار و 699 نفر مرد و 39 هزار و 295 نفر زن بودند.
شهريور امسال تعداد كشته‌هاي ناشي از تصادفات رانندگي در كشور، 2 هزار و 248 نفر بود كه اين رقم در مقايسه با مدت مشابه سال قبل 7/3 درصد كاهش يافته است و از كل فوت‌شدگان تصادفات شهريور، هزار و 853 نفر مرد و 395 نفر زن بودند. بر اساس آمارهاي سازمان پزشكي قانوني كشور، 27 هزار و 378 نفر از مجروحان تصادفات رانندگي در شهريور امسال به مراكز پزشكي قانوني ارجاع شدند كه 20 هزار و 743 نفر از آنان مرد و مابقي زن بودند.
بيشترين آمار فوت‌شدگان ناشي از تصادفات در شش ماهه اول امسال مربوط به استان تهران با يكهزار و 232 نفر و كمترين آن مربوط به استان كهكيلويه و بوير احمد با 80 نفر بوده ‌است.
گزارش از ایلنا

ترجمه متن اعترافات گالیله

ترجمه متن اعترافات گالیله

من، گالیلئو گالیله، فرزند وینچنزو گالیله اهل فلورانس، در سن هفتادسالگی، در حضور دادگاه عادل، در برابر شما زانو زده و در برابر کتاب مقدس که در برابر من است سوگند یاد میکنم که همواره به جمله جمله این کتاب و آنچه پاپ مقدس و كشيشان كليساي كاتوليك مي گويند اعتقاد داشته و به لطف خداوند متعال در آینده نیز اعتقاد خواهم داشت

اعلام میکنم که نظر من در مورد اینکه خورشید ثابت است و زمین به دور آن میچرخد، یک تفکر باطل، الحادي و نادرست و گمراه کننده بود که نمیبایست در هیچ جا،تدریس شود، مورد بحث قرار گرفته یا مورد استناد قرار گیرد. واقعیت مشخص و روشن این است که زمین مسطح و ثابت است و همانگونه که هر کسی میداند و هرروز میبیند، این خورشید و تمام ستارگان هستند که به دور زمین میچرخند. اين اعتقاد من است و در آينده نيز از اين اعتقاد برنخواهم گشت.

میخواهم در برابر شما اعلام کنم که در خلوت خود ، نور حقیقت در دل من راه یافته و به خوبی درک کردم که آنچه قبلاً گفته بودم اشتباه بوده و از کرده خود پشیمانم و هر محکومیت و جزایی که برای من تعیین شود با خوشحالی پذیرا خواهم شد و امیدوارم به سزای خود در گمراهی بخش زیادی از جامعه برسم.

در صورتی که از هر یک از موارد فوق تخطی کرده و در آينده به تفکر نادرست خویش بازگردم، مسئولیت و تبعات این خطای نابخشودنی را به طور کامل میپذیرم. من برای اینکه از صحت و دقت اعترافات خود مطمئن باشم همه چیز را از قبل روی این برگه نوشته و برای شما خواندم و اعلام میکنم که این برگه، رسم الخط خود من و ذهنیات و اعتقادات شخصی من بوده و بدون هرگونه فشار و تأثیری از بیرون، نگاشته شده است....

I, Galileo, son of the late Vincenzio Gaillei of Florence, seventy years of age, arraigned personally for judgment, kneeling before you Most Eminent and Most Reverend Cardinals Inquisitors- General against heretical depravity in all of Christendom, having before my eyes and touching with my hands the Holy Gospels, swear that I have always believed, I believe now, and with God’s help I will believe in the future all that the Holy Catholic and Apostolic Church holds, preaches, and teaches. However, whereas, after having been judicially instructed with injunction by the Holy Office to abandon completely the false opinion that the sun is the center of the world and does not move and the earth is not the center of the world and moves, and not to hold, defend, or reach this false doctrine in any way whatever, orally or in writing; and after having been notified that this doctrine is contrary to Holy Scripture; I wrote and published a book in which I treat of this already condemned doctrine and adduce very effective reasons in its favor, without refuting them in any way; therefore, I have been judged vehemently suspected of heresy; namely of having held and believed that the sun is the center of the world and motionless and the earth is not the center and moves.

Therefore, desiring to remove from the minds of your Eminences and every faithful Christian this vehement suspicion, rightly conceived against me, with a sincere heart and unfeigned faith I abjure, curse, and detest the above-mentioned errors and heresies, and in general each and every other error, heresy, and sect contrary to the Holy Church; and I swear that in the future I will never again say or assert, orally or in writing, anything which might cause a similar suspicion about me; on the contrary, if I should come to know any heretic or anyone suspected of heresy I will denounce him to this Holy Office, or to the Inquisitor or Ordinary of the place where I happen to be.

Furthermore, I swear and promise to comply with and observe completely all the penances which have been or will be imposed upon me by this Holy Office; and should I fall to keep any of these promises and oaths, which God forbid, I submit myself to all the penalties and punishments imposed and promulgated by the sacred canons and other particular and general laws against similar delinquents. So help me God and these Holy Gospels of His, which I touch with my hands.

I, the above-mentioned Galileo Galilei, have abjured, sworn, promised, and obliged myself as above; and in witness of the truth I have signed with my own hand the present document of abjuration and have recited it word for word in Rome, at the convent of the Minerva, this twenty-second day of June 1633.

I, Galileo Gililei, have abjured as above, by my own hand


سر سپرده ای بنام محمد رضا نقدی



محمد رضا نقدی در سال 1332 در شهر نجف به دنیا آمد. پدرش شیخ علی اکبر ثمانی از طلاب شیعه مجاور شهر نجف بود. محمد رضا فرزند دوم از چهار فرزند خانواده شیخ علی اکبر بود. درسال 1358 در حالیکه یک سال از پیروزی انقلاب گذشته بود، دولت عراق این خانواده را نیز به همراه دیگر شیعیان معاند و ایرانیان مقیم عراق از کشور عراق اخراج نمود و خانواده شیخ علی اکبر به شهر « نقده » نقل مکان کردند و شهرت نقده ای را برای خود برگزیدند که بعد ها نیز به نقدی مشهوررنگ متن شدند.


عضویت در مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق


باشروع جنگ تحمیلی ایران و عراق و باز شدن پای این تشکل سیاسی به ایران محمد رضا نقدی در حالیکه 27 سال بیشتر نداشت عضو این گروه شد. محمد رضا نقدی کارش را در دفتر نمایندگی مجلس اعلا در شهر ارومیه آغاز کرد، وظیفه وی شناسایی کردها و اعراب معاند و معاود عراقی برای جذب و سازماندهی در این تشکل بود. در اسفند ماه سال 1359 محمد رضا برای آموزش نظامی و گذراندن دوره های چریکی به کشور لبنان عزیمت نمود و در پادگان های « جنبش امل » آموزش دید و مجددا به ایران بازگشت و در رده های نظامی مجلس اعلا سازماندهی گردید


ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی


در سال 1361 شهید دقایقی از فرماندهان سپاه، ماموریت می یابد تا از بین عراقیان مجاهد و معاند تیپی را تشکیل داده و سازماندهی کند. این تیپ بعد ها اساس شکل گیری سپاه بدر شد. محمد رضا نیز در زمره دیگر معاندین عراقی بود که به عضویت این تیپ در آمد و در معاونت اطلاعات وعملیات این لشگرمشغول خدمت شد. تاسال 1364 محمد رضا در لشکر 9 بدر مشغول خدمت بود و بعد از آن به سپاه لبنان منتقل شد. سپاه لبنان نیرویی بود که به فرمان آیت الله خمینی و به منظور عملی کردن استراتژی « آزاد سازی قدس » و یاری رساندنی به مبارزان لبنانی در نبرد با اسرائیل ایجاد شد. هرچند که بعد ها این تفکر با استراتژی « راه قدس از کربلا می گذرد » متوقف شد و اولویت جنگ ایران و عراق محسوب گردید، اما فعالیت سپاه در سوریه و لبنان هرگز متوقف نشد و حتی بعد ها این یگان گسترش یافته و در فرمان 6 ماده ای فرماندهی کل قوا به فرمانده کل سپاه محسن رضایی، مبنی بر تجهیز و سازماندهی سپاه پاسداران به نیرو های مجزا، متشکل تر گردید و به عنوان یکی از نیروهای پنجگانه سپاه پاسداران شناخته شد و به « نیروی قدس » موسوم گشت. محمد رضا نقدی همچنان در نیروی قدس مشغول خدمت بود و به دلیل فعالیت های اطلاعاتی و عملیاتی اش در عراق و سودان در بین پاسداران ارشد سپاه به نام مستعار « شمس » مشهورشد. با شروع جنگ در یوگوسلاوی سابق وی در رأس گردانی از پاسداران سپاه قدس به « بوسنی و هرزگوین » اعزام شد و تاپایان بحران در آن منطقه یکی از سه فرمانده ارشد نظامی سپاه پاسداران در بوسنی بود. محمد رضا نقدی - ملقب به شمس - در سال 1372 به عنوان معاون اطلاعات نیروی قدس به پیشنهاد فرمانده کل سپاه از سوی علی خامنه ای انتخاب می گردد اما دیر سالی از این انتصاب نمی گذرد که مجددا از سوی علی خامنه ای به عنوان فرمانده حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی منصوب می شود و با درجه سرتیپی از نیروی قدس سپاه به نیروی انتظامی منتقل میشود. نقدی در آخرین روزی که در پادگان امام علی در بین پاسداران سپاه به سر می برد در مراسم تودیع اش اهداف خود را از پذیرش این پست گسترش عدالت اجتماعی، شایسته سالاری، مبارزه با فقر، اعتیاد و فساد اداری عنوان نمود. در حالی که به جز مبارزه با فساد اداری دیگر اهداف وی به هیچ وجه در چارچوب مسئولیتی که برای وی در نظر گرفته شده بود نبود، و در آن آشفته بازار هم کسی از وی سؤال نکرد که حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی باید بر نحوه کارکرد و فعالیت های پرسنل نیروی انتظامی نظارت کند نه آنکه محفلی برای تحقق علایق و اهداف فرمانده اش باشد ! به هر روی محمد رضا نقدی به حفاظت اطلاعات ناجا ( نیروی انتظامی جمهوری اسلامی) رفت و به واقع آنجا را تبدیل به حیات خلوتی برای خواستها و امیال شخصی خویش کرد که صد البته این علایق دور از نظر خشک مغزانی که در ایران از آنها به نام محافضه کاران یاد می شود نبود. نقدی با استفاده از رانت فرماندهی حفاظت اطلاعات و حمایت های جنبی علی خامه ای از وی ، اکثر دوستان و همفکران خود را از سپاه به نیروی انتظامی منتقل نمود و در کادرهای سازمانی ستاد این رده، نفوذ داد « شایسته سالاری ! » تا آنجا بود که به خواست وی « سرهنگ پاسدار سید رضا جلیلی » را که به حکم دادسرای نظامی قم از به اتهام فساد اخلاقی و ارتباطات نامشروع و شرب خمر، از لشکر علی ابن ابی طالب سپاه پاسداران اخراج شده بود را مجددا دعوت به خدمت نمود و وی را به سمت مسئول دفتر بازرسی خویش برگزید. (البته در ادامه مطالب علت این انتصاب آشکار خواهد شد.) رفته رفته کادر حفاظت اطلاعات ناجا شایسته و مطلوب محمد رضا نقدی و اربابانش در دفتر رهبری شد و اینجاست که ماموریت های خاص به وی محول می شود. طلوع شمس اطلاعاتی با انتخاب سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری و به قدرت رسیدن اصلاح طلبان دو لتی، محافظه کاران درصدد قطع شریان های حیاتی این جماعت بر آمدند. یکی از این شریان های مهم مافیاي شهرداری ها بودند ( این مافیا را به تفصیل در مقاله یقه سفید ها گل می کارند افشا کرده ام) محافظه کاران به نیکی می دانستند که در شهرداری ها چه می گذرد، چرا که خود با به روی کار آوردن « غلامحسین کرباسچی » از سوی هاشمی رفسنجانی بر آن اشراف داشتند و این لقمه چرب و نرم اکنون به دست رقیب افتاده بود. از همین رو پرونده ای را که از مدتها قبل برای روز مبادا در بایگانی اتاق سکوت خود داشتند رو کردند و محمد یزدی رئیس وقت قوه قضائیه و از مهره های اصلی محافظه کاران حکومتی فرمان آتش را صادر کرد و به اتهام اختلاس و حیف و میل بیت المال! غلامحسین کرباسچی و بیش از 164 نفر از شهرداران و مدیران شهرداری تهران ظرف کمتر از سه ماه بازداشت یا احضار شدند. این پرونده سیاسی - قضایی در نوع خود تا به امروز نیز در سیستم قضایی کشور بی نظیر بوده است


اما چگونه پای نقدی به پرونده شهرداری تهران باز شد؟


محمد رضا نقدی که از سوی جمعی از نمایندگان مجلس پنجم و با فشار فراکسیون کارگزاران سازندگی به مجلس دعوت شده بود در جالسه ای با نمایندگان ، اینچنین دخالت خود را تعریف می کند: روزی آقای رازینی ریاست محترم دادگستری تهران مرا به دفترش دعوت کرد وقتی که رفتم ایشان توضیح دادند که پرونده ای هست که مربوط می شود به فساد مالی در شهرداری تهران و ابعاد مالی آن بسیار گسترده است ما هم به دلایلی صلاح نمی دانیم که پرونده را به دست دیگر ضابطین ، همچون وزارت اطلاعات و اداره آگاهی بدهیم و می خواهیم این را به شما بسپاریم چرا که هم « بازداشتگاهی مطمئن» دارید و هم پرسنلتان «امین» هستند.آن روز من به آقا ی رازینی گفتم: ما آماده هستیم! ولی اگر به میدان بیاییم تا آخر هستیم مبادا شما در وسط کار بر اثر فشارهای سیاسی کنار بکشید.که آقای رازینی هم گفتند : نه اراده ما هم بر این است که این قضیه جدی بگیریم و حتی مقام معظم رهبری هم فرموده اند که با این مفسده جدی برخورد شود.(پیاده شده از نوار جلسه پرسش و پاسخ محمد رضا نقدی و نمایندگان مجلس) بعد از این توافق بود که فرمان آتش صادرشد و محمد رضا نقدی با یاری سرتیپ پاسدار مسعود صدرالاسلام فرمانده وقت اطلاعات ناجا کار بازداشت، احضار و بازرداشت بیش از 164 شهردار ، مدیر ، کارمند ارشد و میانی شهرداری تهران را طی 95 روز به انجام رساندند. کار بازرسی از ساختمان های شهرداری و منازل بازداشت شدگان توسط اطلاعات نیروی انتظامی و کار بازجویی و بازداشت متهمارنگ متنن توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی صورت گرفت . بازجویی ها عمدتا در بازداشتگاه های وصال و خاتم و یا مجتمع قضایی امام خمینی انجام می گرفت. واما در بازداشتگاه هایی که علی رازینی آنها را مطمئن خوانده بود( علی رازینی رئیس وقت دادگستری که میلیاردها تومان از وثیقه های مردم را که نزد دادگستری بصورت امانت میرنگ متن باشد را برای شخص خود در بانکهای دولتی سپرده گذاری کوتاه مدت نموده بود و ماهانه میلیاردها تومان سود های آن را به جیب می زد )و با افشا شدن این مسئله اصل پول را برگردانند ولی سودها ی آن به حساب ایشان باقی ماند .خدا برکت بدهد به جمهوری اسلامی


ماموران امین برسر متهمان چه می آوردند؟


ميم – ت» یکی از شهرداران بازداشت شده، پس از آزادی در لایحه شکوائیه خویش برعلیه محمد رضا نقدی و مسعود صدرالاسلام شرایط رفتار این ماموران امین را در بازداشتگاهی مطمئن اینچنین شرح می دهد: بازداشتگاه ما وصال نام داشت و من در سلول 130 انفرادی بودم. محل سلول من چهار طبقه زیر زمین بود از بلندگوی بازداشتگاه که در تمام سلولها صدای آن پخش می شد مدام یا صدای ضجه و گریه و روضه خوانی پخش می شد یا قرآن. وضع غذای بازداشتگاه هم بسیار نامطلوب بود و در مدت 65 روزی که من در انفرادی بودم همواره غذا یا تکه نانی خشک و چند خرما بود یا سوپی که بیشتر به آب گرم و گوجه و چند لوبیا شباهت داشت. وشکنجه اصل ثابت تمامی بازجویی هایم بود، بازجوی من که خود را ایمان معرفی می کرد با کابل بر پشتم میزد و با هر ضربه یا زهرا و یا حسین میگفت. آقای نقدی در تمام جلسات شکنجه خود شخصا حضورداشت و همواره زیر ضربات کابل از من می خواست تا اعتراف کنم و کتبا بنویسم که با خانم « ز- م » منشی محل کارم روابط نامشروع داشته ام ...( قسمتی از لایحه شکوائیه « م-ت » که رونوشتی از آن به مطبوعات نیز ارسال شده بود) از دیگر شاهکار های محمد رضا نقدی که به دستور شورای عالی امنیت ملی همچنان محتوم مانده آن است که وی مظنون به مشارکت در قتل قاضی ( بازپرس ) اولیه پرونده کرباسچی است، که به طور مشکوکی ناگهان سکته کرد. شایع است که محمد رضا نقدی بر سر صدور احکام سفید بازداشت و بازرسی از منازل و محل کار افراد و همچنین چگونگی حسابرسی با وی اختلاف داشته است که به همین منظور و برای حل اختلافات جلسه ای در منزل محسن اژه ای ریاست وقت مجتمع قضایی کارکنان دولت با حضور وی و محمد رضا نقدی و مسعود صدرالاسلام برگزار می شود و با صرف شام خاتمه می یابد، فردای آن روز وی دچار مسمومیت شدید می شود و به علت کاملا آشکاری ( آمپول هوا ) دچار ایست قلبی می شده، فوت می کند. به دنبال فوت ایشان کمیسیون امنیتی عالی شورای امنیت ملی ضمن اذعان به مشکوک بودن فوت قاضی، اما به خاطر دخیل بودن افرادی چون علی رازینی ( ریاست دادگستری استان تهران )، محسنی اژه ای ( ریاست مجمع قضایی کاکنان دولت و از قضات دادگاه ویژه روحانیت )، محمد رضا نقدی و مسعود صدر الاسلام دستور بایکوت شدن پرونده را می دهد.



نهایت دادگاه ها و بازداشت ها پایان می گیرند و متهمان با فشار مطبوعات و فراکسیون کارگزاران سازندگی در مجلس و پیگیری اذهان عمومی ضمن اقامه دعوی در دادسرای نظامی تهران بالاخره می توانند محمد رضا نقدی را باتوجه به فاحش بودن تخلفاتش در صدور احکام بی مورد بازداشت های موقت ، شکنجه و نوع بازجویی ها، ایشان را به هشت ماه حبس محکوم نمایند. که البته این حکم علی رغم قطعی شدنش هرگز به اجرا در نیامد و در کمال نا باوری چندی بعد محمد رضا نقدی با حکم علی خامنه ای به عنوان « مشاور ارشد نظامی رهبر و فرمانده پشتیبانی ستاد فرماندهی کل قوا» منصوب شد. و رهبر، اینچنین از وی دلجویی کرد، که مبادا خاطر ایشان حتی از رویت حکمی که هرگز اجرا نمی گردد مکدر شود و همچنین به همه بفهماند که اطرافیانش از حاشيه امن و مصونیت آهنین برخوردار می باشند. محمد رضا نقدی و ارتباط با هسته های حزب ﷲ محمد رضا نقدی از جمله محفل نشینان محرمی است که در حلقه مافیایی دفتر رهبری حشر و نشر بسیاری داشت. در درون دفتر رهبری از اردیبهشت سال 1374 ستادی به نام « ستاد واکنش سریع » تشکیل شده است که اعضای این ستاد عبارتند از: جمعی از سرداران سپاه شاغل در خود سپاه و همچنین پاسداران ارشدی که مامور به خدمت در دیگر نهادها و ارکان نظام می باشند، مانند سردار محسن رفیقدوست -که خارج از سپاه می باشد اما سردار سپاه است- و یا محسن رضایی که همچنان سر لشگر سپاه است و یا حسین شریعتمداری. ازجمله اهداف اصلی این ستاد نظامی کردن جامعه و به دست گرفتن تمامی مناصب نظام است. محمد رضا نقدی نیز از جمله اعضای این ستاد بود و به نوعی در کنار سردار حسین الله کرم و سردار ذولقدر و جانشین فرماندهی کل سپاه پاسداران، از رهبران هسته های شبه نظامی انصار حزب الله در این ستاد بودند . از جمله ماموریت های محول شده به محمدرضا نقدی و حسین الله کرم از سوی این ستاد طرح ترور « عبدالله نوری » و همچنین طرح تهاجم به کوی دانشگاه تهران بود. محمدرضا نقدی در طرح ترور عبدالله نوری در نماز جمعه تهران خود شخصا حضور داشت و از جمله افراد تیم ترور بود که وظیفه داشت با تعدادی از افراد خویش پس از انجام ترور،به همراه سرتیپ پاسدار فرج مرادیان ( از سرداران نیروی زمینی سپاه و فعالان انصار حزب الله ) اقدام به تیراندازی هوایی کنند تا با انحراف افکار افراد حاضر در صحنه، فرصت کافی برای فرار ضاربان را از صحنه ایجاد نمایند و بعد از فرار ضاربان اینچنین وانمود کنندد که برای دستگیری ضاربان وارد صحنه شده اند


افول درخشش موقت شمس اطلاعاتی ( محمد رضا نقدی )


قدرت فساد آور است ! این یک اصل است و هرچه قدرت و اختیار عمل فرد بیشتر شود، این اصل انکار ناپذیر تر می گردد و در این میان اگر فرد مصونیتی آهنین داشته باشد فسادش گسترده تر شده، تبدیل به اهريمني خطرناک می شود. و محمد رضا نقدی نیزمصداق همین اصل است، او دید که هرچه می کند هیچ کسی وهیچ محکمه ای در مقام استیضاح وی بر نمی آید که هیچ، از سوی اربابانش هم تشویق می شود. وی در سال 1379 با هدف مبارزه با مفاسد اجتماعی و امر به معروف و نهی از منکر تصمیم می گیرد گروهی را بطور خودسرانه تشکیل دهد و اقدام به برخورد با جوانان و تجمعات آنان مثل پارتی های شبانه بزند. این باند خود خوانده که به قول خودشان غیرت دینی شان به جوش آمده بود برای خود خانه و بازداشتگاهی نیز فراهم می کنند. خانه ای در حوالی تهرانپارس که از آن هم به عنوان محفلشان استفاده می کردند و هم بازداشتگاه شخصی شان بود.در نهایت کار از بر هم زدن و برخورد با پارتی های شبانه، تذکر به زنان و دختران بد حجاب و جمع آوری نوار های ترانه از خودرو های مردم به سرقت های مسلحانه و تجاوز به نوامیس مردم کشیده شد . کارنامه درخشان این باند « غیور دینی ! » که بعد ها برای خویش نام « کبیر» را نیز برگزید، اینچنین است : ده ها فقره تجاوز به عنف12 فقره تجاوز به عنف و قتل جنسی36 فقره سرقت مسلحانه در تهران و شهرهای چالوس ، رامسر ، کلاردشت و اصفهان ده ها فقره باج گیری4 فقره سرقت خودرو وباند کبیر به سرکردگی سرتیپ پاسدار محمدرضا نقدی در ادامه سرقت های زنجیره ای خود، منزل یکی از تجار بین المللی طلا در غرب تهران را - که از مدتها قبل زیر نظر داشت - در فرصتی مناسب مورد سرقت قرار داد و در آخرین لحظات که سارقان قصد خروج از منزل را داشتند، صاحبخانه آقای « ر- ک » سر می رسد .


باند کبیر شمس اطلاعاتی چگونه افشا شد؟


با سر رسیدن صحبخانه و درگیری که پس از درگیری با ایشان با توجه به مسلح بودن شان، اقدام به تیراندازی کرده و موفق به فرار می شوند. اما آقای « ر- ک » چهره دو نفر از سارقان را به خوبی شناسایی می کنند و پیگیری و شکایت به نیروی انتظامی محل و اداره آگاهی هم کاری از پیش نمی برد تا آنکه در اوایل سال 1381 در کمال تعجب یکی از همان سارقان را که چهره اش را در ذهن ثبت کرده بود، در میدان امام خمینی ( توپخانه) در حالی می بیند که با لباس فرم نیروی انتظامی سوار بر خودروی پلیس است. فرد مذكور خودرو را تا خیابان سرهنگ سخایی - محل توقف خودرو- تعقیقب میکند اما به گمان تصور اشتباه کاری انجام نمی دهد و مجددا فردای آن روز به همان محل می آید و به انتظار دیدن مجدد همان فرد می نشیند و این بار مطمئن می شود سارق همین مامور نیروی انتظامی است . تاجر مذکور با استفاده از رابطه آشنایی که با آقای « سواد کوهی » مسئول دفتر نظارت و پیگیری قوه قضائیه داشته است، موضوع را با ایشان در میان گذارده و بالاخره پس از پیگیری های مستمر خود و وکیلش موفق به بازداشت « سرگرد پاسدار عباس آشتیانی » یا همان سارق مورد نظر - که در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی مشغول به کار بوده - می شود. به محض بازداشت فرد مذکور موضوع به اطلاع مهدی کروبی و دفتر ریاست جمهوری نیز می رسد و با توجه به حساسیت موضوع و اطلاع ریاست جمهوری و مجلس و متنفذ بودن مال باخته ( ر- ک ) ماست مالی و فیصله دادن به ماجرا غیر ممکن می شود. پرونده به وزارت اطلاعات ارجاع می شود و به دنبال آن تعدادی از افراد باند « کبیر» شناسایی میشوند:

سرهنگ پاسدار سید رضا جلیلی - سرگرد پاسدار عباس آشتیانی - سروان حمید دستبو - ستوان دوم امیر علی کهندل - حسین لاریجانی - سید عطا فراتی - فواد کلهر - عضو وزارت اطلاعات

با پیگیری های بعدی معلوم می شود که « حجت الاسلام رضا بروجردی» نیز که از روحانیون سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی می باشد عضو باند فوق بوده و احکام شرعی (؟!) سرقت ها و قتل ها را صادر می نموده است. با مسلم شدن نقش ایشان و حضور محمد رضا نقدی به عنوان رهبر باند فوق پرونده ابعاد حیاتی پیدا می کند .
وزارت اطلاعات پس از آن دادگستری استان تهران و دفتر رهبری را در جریان می گذارد و در باره بازداشت نقدی کسب تکلیف می کند که بالاخره موفق به بازداشت محمد رضا نقدی در 15 اسفند ماه 1381 شده، و متعاقبا وی به بازداشتگاه رمضان ( واقع در بزرگراه حقانی تهران ) منتقل می شود . وزارت اطلاعات ( معاونت ویژه و امور سرویس ) با نظارت دفتر رهبری کار تحقیق و بازجویی از وی را رسما آغاز می کند و پس از گذشت یک ماه در 20 فروردین 1382 شفیعی - معاون وزارت اطلاعات- ضمن ارسال گوشه هایی از اوراق بازجویی و اقرارهای محمد رضا نقدی و نظریه مقدماتی تیم بازجویی. اعترافات نقدی را تا آن زمان بدین شرح اعلام میکند: خرید و فروش سلاح و مهمات از مرزهای شرقی کشور.فروش سلاح های مکشوفه از قاچاقچیان بجای تحویل به مراجع قانونی مربوطه. قاچاق و ترانزیت مواد مخدر از مرزهای شرقی کشور به عراق تشکیل باند خودسر « کبیر » ده ها فقره قتل جنسی و تجاوز به عنف، سرقت مسلحانه و باجگیری و اخاذی. شفیعی ضمن درخواست اختیارات بیشتر برای بررسی و بازداشت مابقی افراد دخیل در اتهامات فوق، برای در اختیار داشتن محمد رضا نقدی و مابقی متهمان از دفتر رهبری ( معاونت امنیتی دفتر، حجت الاسلام صادق حجازی) طلب تمدید مهلت می کند. با گذشت پنج روز از ارسال نامه فوق در 26 فروردین 1382 ، دفتر رهبری با ارسال نامه ای به وزارت اطلاعات و بیان شائبه اخذ اعتراف و اقرار های فوق با ضرب و شتم و شکنجه از متهمان دستور تحویل متهمان به دادگاه ویژه روحانیت را صادر می کند. از فردای آن روز ضمن انتقال متهمان به بازداشتگاه خاتم الانبیا( بازداشتگاه انضباطی پادگان شهید جولائی وزارت دفاع )، کار رسیدگی به پرونده با استناد به آنکه یکی از متهمان روحانی می باشد، پرونده در شعبه دوم دادسرای ویژه روحانیت مورد رسیدگی قرار می گیرد و تیمی مرکب از سه نماینده از ستاد فرماندهی کل قوا ( سرتیپ پاسدار علیرضا امینی )، دفتر بازرسی رهبري (حجت الاسلام زائري ) و قوه قضائیه ( رضا جلالی با نام مستعار کمیل ) بازجویی مجدد را بر عهده می گیرند. اخبار مربوط به بازداشت نقدی و محاکمه باند کبیر به بیرون درز می کند و سر از مطبوعات در داخل کشور و رسانه های شنیداری و نوشتاری خارج از کشور در می آورد. افراد بسیاری که از باند فوق و افراد یادشده متضرر شده بودند به دادسرای استان تهران مراجعه و اقامه دعوی می کنند، با توجه به فشار افکار عمومی ، مطبوعات ، مجلس و نهاد ریاست جمهوری بالاخره جلسه تفهیم اتهام باند کبیر تشکیل می شود ، آنهم به صورت غیر علنی و کاملا مضحک، بیش از شانزده شاکی به عنوان نماینده شاکیان در دادگاه حضور پیدا می کنند و همین ! برگزاری جلسات بعدی دادگاه به بهانه ناکافی بودن تحقیقات به تعویق می افتد و ظاهرا اراده ای هم برای برگزاری آن وجود ندارد به ناگاه و در کمال تعجب در اردیبهشت سال 1382 به هنگام برگزاری جشنواره مطبوعات محمد رضا نقدی در یکی از جلسات غرفه روزنامه کیهان حضور پیدا می کند و به سؤالات حاضران پاسخ داده و سخنرانی می کند . وی در جواب سؤال یکی از حضار در جلسه که از وی راجع به شایعه بازداشت ایشان و باند کبیر سؤال می کند ، پاسخ میدهد : اینها ساخته رسانه های دشمن است و فعلا که بنده را اینجا میبینید !

****


کاملا آشکار و واضح بود که سفارش و هواداری بیت رهبری از محمد رضا نقدی سپر دفاعی و حاشیه امنی برای وی فراهم آورد بود ، با ریاست جمهوری احمدی نژاد وی مجددا از سوی دفتر رهبری به دولت پیشنهاد شده تا در راستای مبارزه با فساد از حضورش استفاده گردد ( مصاحبه الهام با روزنامه کیهان آذر 1385) از همین روی وی در دولت محمود احمدی نژاد مدتی رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز بود این سمت عمر زیادی نداشت و مشخص نشد آیا آنچه که اطرافیان نقدی می گویند درست بوده که وی در اعتراض به پای فشاری بعضی از دولتیان در حمایت از مهره درشتهای عامل فقر و فساد استعفا داده و یا آنچه که دولتیان می گفتند که وی لیاقت نداشته و برکنار شده . محمد رضا نقدی مجددا به اتاق سکوت رفت تا آنکه شورای امنیت سازمان ملل متحد در ماه مارس ۲۰۰۸ میلادی نام وی را در فهرست تحریم قطعنامه ۱۸۰۳ این شورا قرار داد و او را متهم کرد که برای شکست تحریم های بین المللی علیه ایران تلاش می کند.




هرچه که بود در بعد از آن خبری از نقدی نبود تا اتفاقات خونین بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر که ضمن اخبار و گزارشهای تائید نشده ای از حضور نقدی در سرکوب و دست داشتن وی در تیمهای سرپرستی بازجویان بسیاری از بازداشتیان و آزاد شدگان از حضور فردی خبر می دادند که نامش " شمس " بوده است ، این اخبار هیچگاه تائید نشد تا اینکه این روزها خبر انتصاب محمد رضا نقدی به فرماندهی سازمان بسیج از سوی خامنه ای اعلام شده ، همین انتصاب میتواند مهر تائیدی باشد که وی مجددا از حاشیه به متن وارد شده و دور از ذهن نمی باشد که در سرکوب و بازجویی از زندانیان اخیر نیز دست داشته است .






احمدی نژاد و دولتش را یک مرتاض هندی اداره می کند

احمدی نژاد و دولتش را یک مرتاض هندی اداره می کند
فقط خدا به تنهایی نمی تواند به داد این ملت برسد باید ملت ایران به داد خود برسند و ریشه این ظالمان خرافه گرای شیطان صفتی که با ترفندهای پوپولیستی ملت ایران را اسیر خود نموده اند ،و با جمکران بازی وامام زمان بازی های رنگارنگ خلق الساعه نه آبرو برای اسلام گذاشته نه برای اهل بیت . دولتی که با رمل اسطرلاب ، کاسه چهل جوش ، تاس ، قلیاب سابیده و مرتاض هندی و دعا و جادو جنبل دارد بلا بر سر این مردم می آورد.تا چندی دیگر رئیس دفتر ایشان با آفتابه آب دعا به چهار گوشه اتاق هیئت دولت می ریزد.


از مدت‌ها پیش درباره تأثیرات ژرف و غیرعادی اسفندیار رحیم مشایی بر محمود احمدی‌نژاد مطالبی می‌شنیدم. مثلاً، برخی خویشان احمدی‌نژاد از تأثیرات«ماوراءطبیعی» مشایی بر احمدی‌نژاد ابراز نگرانی کرده و از احتمال کاربرد «طلسم» و «سحر» و غیره سخن گفته بودند. این‌گونه مطالب را از دیگران نیز، جسته و گریخته، شنیده بودند تا بدان‌جا که در برخی محافل روحانیون قم شایع شده بود: مشایی ساحر است!



علی مطهری رابطه محمود احمدی‌نژاد با اسفندیار رحیم مشایی را چنین توصیف کرده است:
«آقای احمدی‌نژاد ارادت خاصی به آقای مشایی دارد و از نظر معنوی او را مراد خود و خودش را مرید او می‌بیند. گویا رابطه معنوی‌ای میان آن‌ها حاکم است که بنده از جزئیات آن خبر دقیقی ندارم. شاید ایشان کراماتی از آقای مشایی دیده‌اند که مریدشان شده‌اند.» (تابناک، 27 تیر 1388)

خبرانلاین: رابطه مشایی و احمدی‌نژاد؛ رابطه شمس و مولاناست.



جهان نیوز: ایشان با یک مرتاض هندی که ادعا می شود عمری 400 ساله دارد ارتباط دارد. در چند سال اخیر سفرهای متعددی به هند داشته است که فاصله زمانی برخی از این سفرها کمتر از 50 روز بوده است. وی در این سفر به دیدار مرتاضی می‌رود که ادعا می‌شود بیش از 400 سال سن دارد و از جایگاه بسیار بالایی در میان طرفداران خود برخوردار است و نکته جالب این است که این مرتاض از میان مراجعه‌کنندگان خارجی خود تنها به این مقام ارشد ایرانی اجازه دیدارهای منظم با خود را داده است. در این دیدارها فرد مذکور در جریان پیش بینی و آینده نگری‌های مرتاض در خصوص تحولات جهان و بعضاً ایران قرار می‌گیرد و تاکنون بسیاری از این ایده‌ها و پیش‌بینی‌ها به داخل کشور هم منتقل شده و تلاش‌های مختلفی هم صورت گرفته است تا به نوعی از این افکار و نقطه نظرات در برنامه‌ها و سیاست‌گذاری‌ها استفاده شود که با برخی مخالفت و مقاومت‌های گسترده مواجه شد. مشائی در داخل کشور هم دیدارهای بسیار منظمی با برخی از چهره‌ها و افراد عجیب و غریب در مناطق کویری و مرزی ایران انجام داده که گرایشات مشابهی با مرتاض هندی دارند.

وحید جلیلی، برادر سعید جلیلی (دبیر شورای‌عالی امنیت ملی):

فتنه بابیت در یکی دو دهه ابعاد تازه اى پیدا كرده است. گروهى كه عمدتاً هم ریشه‌هاى انجمنى [انجمن حجتیه] دارند آمده‌اند تا اند‌یشه مهدویت را احیا كنند!

ملّت نیوز:

به دنبال انتشار اخباری در مورد سفرهای مکرر مشائی به هند پرسش‌هایی بوجودآمده است. آیا درست است که با مرتاضی ایرانی الاصل و زرتشتی مسلک در هند ارتباط دارد؟ آیا واقعیت دارد که اطلاعات دولتی را به این فرد منتقل می‌کند و از او رهنمود می‌گیرد؟ آیا درست است که در مرز پاکستان با افراد رمال و جن‌گیر و دعانویس ارتباط مستمر دارد؟ آیا درست است که در برخی سفرها ناگهان دستور توقف خودرو را صادر و برای دقایقی لابلای درختان کنار جاده گم می‌شود و پس از آن ادعا می‌کند با رابط امام زمان حرف زده‌؟

علیرضا زاکانی:

رفت و آمدهای مشکوک به خارج از کشور به دنبال مددگیری از برخی خرافات هم از مسائلی است که صلاحیت ایشان برای تصدی یک پست میانی را زیر سئوال می برد چه رسد به این که شخص دوّم کابینه شود.

*****************

ادعای حامیان دولت: مشایی از دقیقه دوم به بعد، خودش نیست، امام زمان است!

قول داده بودم که نقل قول های عجیبی که از مشایی می دانم را برایتان نقل کنم

یکی از دوستان که منصب حکومتی دارد می گفت: آقای مشایی ارتباط با امام زمان (عج) دارد و هر وقت صحبت می کند دو دقیقه اول متعلق به خود مشایی است و از دقیق دوم به بعد، شخص آقا امام زمان به جای ایشان صحبت می کنند!!

گفتم: از شدت تعجب شاخ در آوردم. به این رفیقم که به شدت حامی دولت کریمه بود داستان بهاالله را مثال زدم ه اول خود را شیخی ساده معرفی کرد، بعد خود را امام، سس از آن نائب امام زمان و دست آخر گفت من خدایم!

ماجرای واقعی داستان مشایی و دستور رهبری/ احمدی نژاد در پاسخ به فرستاده آیت الله خامنه ای: به آقا بگویید یا مکتوب بنویسند یا تلفنی!

از یکی دوستانم که دیروز با یکی از دوستانم که در بیت رهبری کار می کند تماس گرفتم، حال و احوال کردیم. از او پرسیدم ماجرای مشایی چیست؟ و خواستم بدانم نظر بیت در مورد ماجرای مشایی چیست؟

او برایم ماجرایی تعریف کرد که بهت و حیرت مرا فرا گرفت. ماجرا به این شرح است که یک روز پس از انتصاب مشایی به عنوان معاون اول، آیت الله خامنه ای ، آقای وحید (رییس دفتر ویژه رهبری) را احضار می کند و از او می خواهد که پیش احمدی نژاد برود و محترمانه از او بخواهد مشایی را برکنار کند.

وحید هم با وجودی که اخلاق خاصی دارد و بسیار مغرور، پذیرفته است و رفته پیش احمدی نژاد، اما بشنوید جواب احمدی نژاد در پاسخ به درخواست آیت الله خامنه ای که خطاب به آقای وحید گفته اند: به "آقا" بفرمایید یا مکتوب از من بخواهند یا تلفنی!

وحید نیز عصبانی می شود و به بیت بازمیگردد و می گوید این احمدی نژاد اصلا حالیش نمی شود و ظاهرا غرور تمام وجودش را گرفته.

پس از آن، رهبری نامه ای می نویسد به احمدی نژاد و از طریف "ابوترابی فرد" نماینده مجلس به رییس دولت نهم می رساند . احمدی نژاد پس از ۵ روز مجبور به پذیرفتن دستور رهبری میشود، با این فرق که آقای احمدی نژاد خطاب به رهبری می نویسد: براساس اصل فلان، نظر شما را پذیرفتم، ایام عزت مستدام!!!!!!

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

نارنجک گاز خردل در جاده قم تولید می شود

نارنجک گاز خردل در جاده قم تولید می شود


من دوره سربازی خودم را در مراکز تولید سلاحهای شیمایی و میکروبی در اطراف قم گذراندم و تا الان هم نمی خواستم در مورد اطلاعاتی که داشتم با کسی صحبت کنم ولی وقتی دیدم که در خیابان های ایران مردم دارند کشته میشوند با تشویق یکی از دوستانم تصمیم گرفتم که این اطلاعات را در اختیا ر همگان قرار دهم. در اطراف حوض سلطان هنگام عبور از اتوبان قم - تهران منطقه ای قابل دیدن است که در آن سلاح های شیمیائی تولید می شود. نارنجک های گازی که در روزهای راهپیمائی و تظاهرات مردم در تهران بطرف آنها پرتاب می شد دراین منطقه تولید می شود. من سعی می کنم مدارکی را که توانسته ام خارج کنم در صورت امکان روی اینترنت قرار بدهم، ولی چون هنوز در ایران زندگی میکنم به من حق بدهید که با احتیاط کامل این کار را بکنم. تمامی نگهبانان در اطراف سایت های فوق با سلاح های و تجهیزات جنگی مجهز هستند و به اگر کسی قصد نزدیک شدن به آنجا را داشته باشد اجازه دارند به طرفش شلیک کنند. تمامی کسانی که در این سایت ها کار میکنند در معرض خطر سرطان خون و سایر سرطانها هستند.

استبداد از اینجا شروع میشود

امیرالحجاج آیت الله خمینی:
استبداد از اینجا شروع میشود
مصلحت مردم را

من تشخیص میدهم!

بسیاری از مخالفان اصلاح طلبان بر این باور هستند که اصلاح طلبان افرادی غیرصالح هستند که باید از مجاری قدرت کنار گذاشته شوند و این مساله یی بود که توسط شورای نگهبان و دولت نهم اجرایی شده است. من مجددا تکرار می کنم تنها خواسته ما تن دادن جریان مخالف اصلاحات به سخن امام یعنی"میزان رای ملت است" است. این نظر امام یک حکم شرعی است.

شماری از روزنامه نگاران اصلاح طلب،چندی پیش با آیت الله موسوی خوئینی دبیرکل مجمع روحانیون مبارز، امیرالحجاج آیت الله خمینی و نایب رئیس مجلس رهبر دانشجویان پیرو خط امام در گذشته بود دیدار کردند.که لازم دیدم گوشه هایی از آن مصاحبه را برای علاقه مندان گذاشته تا متوجه شوند استبداد از کجا شروع می شود .

آقای خوئینی اکنون علاوه بر دبیرکلی مجمع روحانیون مبارز، استاد حوزه علمیه قم نیست هست.این دیدار برای بیان دغدغه های مربوط به انتخابات آینده ریاست جمهوری انجام شد و آنچه می خوانید چکیده نظراتی است که وی در پاسخ به سئوالات بیان کرد: در مقطع کنونی مهم ترین وظیفه ما تبدیل این گفته بنیانگذار جمهوری اسلامی یعنی "میزان رای ملت است" به قاعده عمل تمامی مسولان کشور است. ما باید این امر را به خواست عمومی تبدیل کرده و حاکمان را مجبور کنیم که به این فرمان امام تن دهند. اگر این اتفاق رخ دهد ما مهمترین گام در مسیر اصلاحات را بر داشته ایم. هر صاحب قدرتی که مسوولیت کشور را بر عهده می گیرد بیشتر تمایل دارد آنچه را که خود تشخیص می دهد و فکر می کند به صلاح کشور است به هر چیزی رجحان دهد و کمتر تمایل دارد که به درک دیگران و نظرات مردم و خرد جمعی توجه کند. این مساله را از منظر بدبینانه مورد ارزیابی قرار ندهید، چرا که تمایل فرد صاحب قدرت آن است که به محض تشخیص مصلحت مردم، دیگر خود را نیازمند سوال از مردم و دیگران نداند. این نگاه قبلاً نیز وجود داشت، چرا که بسیاری شیوه دموکراتیک تصمیم گیری را شیوه یی غیرکارآمد می دانستند، اما فارغ از نیت خوب صاحبان این نگرش باید دانست که تداوم چنین روندی در نهایت منجر به استبداد و دیکتاتوری خواهد شد. از این نوع نگاه چیز صالحی در نمی آید. تنها مردم هستند که حق دارند درسرنوشت خود دخالت کنند و دخالت در امور مردم بدون اذن آنها حتی اگر از سر خیرخواهی باشد خلاف شرع است. هرگز نمی توان از یک مقدمه فسادآمیز به نتیجه ای مباح دست یافت. به هر حال تنها خواهش ما از رقیبان جبهه اصلاحات پذیرش اصل اساسی میزان رای ملت است. به هر حال بسیاری از مخالفان اصلاح طلبان بر این باور هستند که اصلاح طلبان افرادی غیرصالح هستند که باید از مجاری قدرت کنار گذاشته شوند و این مساله یی بود که توسط شورای نگهبان و دولت نهم اجرایی شده است. من مجددا تکرار می کنم تنها خواسته ما تن دادن جریان مخالف اصلاحات به سخن امام یعنی"میزان رای ملت است" است. این نظر امام یک حکم شرعی است و ما به صورت شرعی موظفیم به رای مردم عمل کنیم و رای مردم مساله ای نیست که بتوان آن را با مصلحت مورد سنجش قرار داد. عرصه انتخابات عرصه ای است که صاحبان قدرت نشان می دهند چقدر به این حکم شرعی پایبند هستند. نباید "میزان رای ملت است" تبدیل به یک نمایش شود. به گونه ای که مردم مرتب در یک نمایش حضور پیدا کنند و بعد از مدتی به آنها این طور القا شود که در این نمایش صاحب نقش شده اند. حتی نباید برای تبلیغات انتخاباتی تمام امکانات در اختیار یک گروه باشد و سایر گروه ها از آن محروم باشند، چرا که تبلیغات عادلانه موجب می شود مردم بتوانند انتخابی صحیحی داشته باشند. من به مخالفان اصلاحات می گویم؛ شما که می گوئید به ولایت مطلقه فقیه معتقدید چرا به سخنان امام توجه نمی کنید و رای ملت را ملاک قرار نمی دهید. در خصوص امکانات رسانه یی برای حضور خاتمی در انتخابات نیز باید بگویم؛ به هر حال ضعف ما در برابر صدا و سیما آشکار است. اما تجربه نشان داده همیشه تبلیغات تلویزیون موثر نیست، چرا که در سال های 75 و 76 تمام امکانات رسانه ها برای پیروزی یک نفر بسیج شد، اما نتیجه انتخابات آقای خاتمی شد . مجمع روحانیون مبارز درصدد راه اندازی یک سایت برای ارتباط با مردم است. امیدواریم آقای خاتمی بیایند و اگر ایشان بتوانند به سلامت از این معبر عبور کند، بقیه مسائل حل می شود.

فضای جامعه این قدر یأس آلود نیست. اگر این طور نبود نباید اینقدر نگرانی از کاندیداتوری یک فرد وجود داشت. این شواهد نشان می دهد برخی هنوز نمی توانند تمام نقش ها را بازی کنند. اگر فکر می کنید که جامعه دنبال چیز جدیدی است، آن را پیدا می کند. شما اعتقاد دارید مردم پای صندوق رای نمی آیند. اما من می گویم اگر بگذارند آقای خاتمی بیاید می بینید مردم مجددا به ایشان چگونه رای می دهند. اگر آقای خاتمی یا هر فرد دیگری بتواند حضور پیدا کند و طرف مقابل با صرف تمام توان خود نتواند به نتیجه برسد این مساله برای ما کافی است.

آقای خاتمی معتقدند باید به سرعت برای آبادانی کشور تلاش کرد. گرچه من معتقدم چهار سال ویرانی 40 سال زمان برای اصلاح می خواهد.

و اما خاتمی به تازگی چنین گفت :

کسانی که حماسه 13 آبان (تصرف سفارت امریکا) را آفریدند اکنون زندانی اند.

در 4 سال گذشته رفتارهائی شده که براثر نتیجه آن، اکنون حاشیه انقلاب بزرگتر و مهم تر از متن آن شده، سپاه از کدام منبع 8 هزار میلیارد تومان آورده و مخابرات را خریده است؟ در آغاز اعتراضات مردم، من با رئیس مجلس "لاریجانی" دیدار داشتم. او پرسید حاضرم برای صحبت به تلویزیون بروم؟ گفتم بله. اما خبری نشد. یک روز آیت الله شاهرودی رئیس وقت قوه قضائیه از من خواست به دفتر ایشان بروم. رفتم. آقای هاشمی رفسنجانی هم آنجا بود. آقای شاهرودی با اجازه تظاهرات موافقت کرد. به شورای عالی امنیت ملی تلفن کرد و آنها را هم راضی کرد که این تظاهرات قانونی برگزار شود. از روی سر همه این نهادها و افراد، ناگهان نامه ای با امضای یک مدیرکل از طرف شورای عالی امنیت ملی (وزارت کشور) برای من ارسال شد که در آن با تظاهرات قانونی مخالفت شده بود .

*****************

یک دولت در زندان، رهبران تسخیر سفارت آمریکا در زندان ، اصلاح طلبها در زندان، یاران سینه چاک روزهای اول انقلاب در زندان ،رانت خواران !دولتهای گذشته در زندان!کسانی که آبشان با دولت احمدی نژاد در یک جوب نمی رود در زندان ، کسانی که خواهان حکومت هستند در زندان .

حالا قدرتخواهان بر مسند کار، پول دوستان در مسند کار ، رانتخواران تازه وارد در مسند کار،تمامیت خواهان در مسند کار .

وجه تشابه هر دو گروه :

در دوران هر کدام از این قدرتخواهان و حکومتخواهان ملت ایران از دم تیغ آنان گذشتند و می گذرند. در دروان گذشته اصلاح طلبان کسی ازاین امروزی ها مقابل کشتار مردم توسط حکومت دم بر نیاورد . حکومت جمهوری اسلامی در سی سال عمر خود جوانان ایران و مخالفین خود را به بهانه های مختلف از میان برد تا حاکمانش در سایه حکومت جمهوری اسلامی بر مال و جان ملت ایران حکومت کنند .

وظیفه هر ایرانی چیست ؟

Powered By Blogger

بايگانی وبلاگ