من فرزند ایران زمینم سرزمین من دارای پیشینه ای بزرگ با مردمانی صلح جو و میهن پرست که در بلندای تاریخ همیشه درخشنده و تابان بوده اند ولی امروز سرزمینم در چنگ یک عده ای که همه چیز را از فیلتر دین می گذارنند آنهم دینی که زایده مغز پوشالی ویابه میل آنان است. چون اسلام خداوند را مهربان معرفی کرد و آزادی و برابری انسانها را پیام داد. اما اسلامگریان دین فروش چیز دیگری را عمل می کنند.ما به خانه برمی گردیم و به امید آزادی سرزمینم ایران بزرگ .

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

پایان خمینی ایسم و دلیل برکناری سردار طائب جنایتکار

یادداشت‌های نیک آهنگ:

پایان خمینی ایسم

اتفاق کمی نیست. وقتی عطا‌الله مهاجرانی در باره اعدام‌های ۶۷ بنویسد، یعنی فرمان خمینی را زیر سوال برده. یعنی جان انسان‌ها بالاتر از ایدئولوژی است. یعنی ولایت فقیه کشک. یعنی همه چیز این سی سال بر باد فنا رفته.

این یعنی شکستن خویشتن. این یعنی بازنگری. این یعنی نگاهی جدید به خود.
خمینی در ذهن من یک قاتل است. حالا ممکن است خویشان خمینی که این وبلاگ را می‌خوانند دلگیر شوند. چرا بشوند؟ واقعیت چیست؟ یا خمینی در ماجرای اعدام‌ها نقش داشته یا نداشته. یا احمد خمینی نقشی بازی کرده، یا نکرده.
من با دوستان سابقم سر این موضوع اختلاف پیدا کرده‌ام. چرا حاضر نیستند بپذیرند که اشتباهاتشان در جاهایی از تاریخ تاریک انقلاب، کتمان ناپذیر بوده است. من بارها از بعضی دوستان اشغال کننده "لانه جاسوسی" بحث کرده‌ام که چرا بازی خوردند؟ جبر زمانه بود؟ فرمان بود؟ آیا امروز معتقدند درست بوده یا غلط؟انقلاب فرهنگی و قلع و قمع دانشگاهیان غیر خودی اشتباه بود. خودی و غیر خودی کردن‌ها، گزینش، قطبی کردن فضا، اعدام‌های سال ۶۰...
به نظرم دیگر وقت آن رسیده که موقعیت افراد مشخص شود. اگر از اعدام‌ها دفاع می‌کنند یا در برابرشان ساکتند، انتظار نداشته باشند کسی پیروی‌شان باشد.اما فراموش هم نکنیم که باور کردن توبه حاکمان سابق هم به این راحتی‌ها نیست. موش و گربه عبید را کم نخوانده‌ایم. یادمان باشد که اینان بدهکار هم هستند. باید با امید به این حرکت نگاه کرد، باید مثبت بود، اما می‌شود بخشید، اما نمی‌شود فراموش کرد.
اصلاح‌طلبان می‌باید خودشان را نقد کنند. می‌باید گذشته‌شان را نقد کنند. بدون نقد گذشته نمی‌توان از دوران نکبت‌بار فعلی گذشت. سکوت در برابر شکنجه‌ها، اعدام‌ها، حذف‌ها به این راحتی‌ها میسر نیست.

و اما مریم صبری

و دلیل عزل حسین طائب

در وبلاگ سهرابستان بدین مطلب برخورد کردم

پس از پخش ماجرای دردناک مریم صبری و ظلمی که در زندان ولایت فقیه بر وی رفته بود، با توجه به اینکه توصیف وی از محل بازداشتش بسیار شبیه به بازداشتگاه خیابان سئول معروف به ابوغریب بوده، همین نکته سبب می شود که مصلحی وزیر اطلاعات موضوع را پیگیری نموده و گزارشی تهیه نماید. بر اساس این گزارش نام مریم صبری جزو بازداشتی های این بازداشتگاه می باشد ولی بر خلاف رویه معمول که باید پرونده به رؤیت قاضی رسیده و توسط قاضی، نسبت به ادامه بازداشت یا آزادی در ازای وثیقه تصمیم گیری شود، مریم صبری بدون طی مراحل قضائی آزاد شده است. بازجوی مربوطه مورد تحقیق قرار گرفته و وی ابراز می دارد که آزادی مریم صبری و تعداد دیگری از دختران بازداشت شده به دستور حسین طائب صورت گرفته است. تیم وزارت اطلاعات به سراغ تعدادی از این دختران رفته و متوجه می شوند که آنها نیز سرگذشتی مشابه مریم صبری داشته اند و در این بازداشتگاه مورد تعرض قرار گرفته اند.
وزیر اطلاعات گزارش را برای رهبری برده و طائب توسط رهبر برای ادای توضیحات فرا خوانده می شود، طائب این اتهامات را ساختگی دانسته و آنرا نتیجه انتقام جوئی مصلحی از خود می داند، زیرا قبل از مصلحی قرار بوده طائب بعنوان وزیر اطلاعات معرفی شود و اینک مصلحی می خواهد این رقیب احتمالی خود در آینده را با این اتهامات از میان بردارد. گروه مستقلی از قوه قضائیه پرونده را بررسی و کثافتکاری طائب را تائید می کند.

رهبر علیرغم میل باطنی خود و با وجود مقاومت فرزندش مجتبی، بدلیل تعدد موارد خلاف و ابعاد بسیار زشتی که این تخلفات داشته، سرانجام به عزل طائب رضایت می دهد. بنا به گزارش هیأت قوه قضائیه، اعمالی که طائب مرتکب شده قابل قیاس با پرونده حجت الاسلام میثم، قاضی شرع و رئیس دادسرای منکرات اهواز است.
این قاضی شرع سالها پیش در اهواز بعنوان رئیس دادسرای منکرات، به تعداد بسیار زیادی از دختران بازداشتی تجاوز نموده بود. اکثر این دختران بدلیل کامل نبودن حجاب اسلامی و یا پوشش نامناسب، توسط گشت دستگیر شده و به بازداشتگاه منکرات منتقل شده و در اختیار قاضی پست فطرت قرار می گرفتند. هنگامی که بدلیل فساد و جنایات بیشمار، و شکایت تعداد زیادی از مردم اهواز، هیأتی از قوه قضائیه برای رسیدگی موضوع به اهواز رفت، تنها ظرف چند روز و پس از صحبت با تعدادی از دختران مورد تجاوز قرار گرفته و بازجویی از قاضی شرع و زیردستانش، مستقیماً موضوع را به رهبر گزارش دادند و خواستار مداخله وی شدند، زیرا رئیس قوه قضائیه خواستار این شده بود که قاضی میثم بازداشت و به زندان تهران منتقل شود و شاکیان مربوطه نیز در دادسرای تهران شکایاتشان را مطرح نمایند تا رسیدگی شود و از نظر هیأت اعزامی به اهواز این موضوع می توانست منجر به یک آبروریزی وحشتناک برای روحانیت و نظام شود. با حکم رهبری، قاضی شرع متجاوز بدون هیچگونه محاکمه ای همانشب اعدام شد. فردای آنروز با پخش شدن خبر اعدام این جنایتکار، شهر اهواز به تشنج کشیده شد و مردم خشمگین به خیابانها ریختند.
حکومت در حال حاضر در موقعیتی نیست که بخواهد طائب را اعدام کند تا بر جنایتهای او سرپوش بگزارد و در عین حال زنده ماندن طائب نیز سبب می شود تا در جنگ داخلی حکومت، هر روز برگ دیگری از پرونده ننگین وی برملا شود. شاید تدبیر رهبر این باشد که برای تکذیب شایعات، پست جدید و کم اهمیتی به طائب بدهند و پس از مدتی در جاده چالوس ماشینش را به دره رهنمون سازند و نقطه ای بر پایان داستان سیاه طائب بگزارند.

داستانهای خوفناک و سیاه مامورین حکومت جمهوری اسلامی که برای تکیه زدن بر مسند قدرت از هیچ جنایتی رو یگردان نیستند ، آنان قبل از اینکه دست به جنایات کثیف بزنند توسط روحانیون تندرویی که انگاری پسر خاله امام زمان هستند و شب و روز با او در ارتباطند شتشوی مغزی می شوند و کارهای ناپسند آنان با چهارتا روایت من درآوردی که به شرعیت اسلامی چسبانده می شود توجیه شده وکارهای خلاف آنان بمنزله رشادت و از خود گذشتگی برای اسلام تلقی میگردد.

باید فریاد زد مرگ بردیکتاتور


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

وظیفه هر ایرانی چیست ؟

Powered By Blogger

بايگانی وبلاگ